۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

۲۲

روزی امام بر عفیر نشسته بود و داشت برای جماع الوداع با زنی که دو ساعت از اعتبار صیغه او با امام مانده بود یورتمه کنان میرفت که ناگهان تازیانه ی امام جای اینکه بر روی عفیر فرود بیاید، بر روی سر یک عابر فرود آمد!!
عابر گفت:یا نقی! من میخواهم جبران کنم و تازیانه ای بر تو زنم!!
امام سریعا چار دست و پا به حالت قمبل روی زمین نشست و فرمود: بزن ای صحابه!!!!
صحابه چنان تازیانه ای به امام زد که ایشان دو بار به حالت یویو وار به معراج رفت و برگشت نمود. بعد هم یک اردنگی بر امام وارد کرد که حجر الاسود قاه قاه به خنده افتاد.
امام در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود فرمود: قاعدتا نباید اینگونه میشد!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر