۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

۱۲

مشرکین به دنبال نقی افتاده بودند که حضرت را بکشند، نقی به غاری پناه برده و دست به دعا گفت: خدایا مرا یاری کن ....
ناگهان هزاران عنکبوت به اذن الهی آمدند و میلیون ها تار و پود از هر طرف تنیدند، گویی درب غار سنگ خارا شد! پس مشرکین به درب غار رسیدند، اما شمشیرهایشان بر تارها کارگر نمی شد! نقی مسرور از امداد الهی در پشت تارها ایستاده بود و زبانش را در می آورد و به مشرکین میدفینگر نشان می داد! به ناگاه مشرکین درب دیگری پیدا کردند و از آن وارد غار شدند! حضرت خواست فرار کند که در تارعنکبوت ها گیر کرد و مشرکین تک تک نقی را سپوختند در حالی حضرت فریاد می کشید: قاعدتا نباید اینجوری می شد .....
نقی و باگ های امداد غیبی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر